جدول جو
جدول جو

معنی گنج بخشی - جستجوی لغت در جدول جو

گنج بخشی
(گَ بَ)
بخشیدن گنج و خواسته. دادن گنج مردمان را:
شبی کو گنج بخشی را دهد داد
کلاه گنج قارون را برد باد.
نظامی.
ز نام آوران گوی دولت ربود
که در گنج بخشی نظیرش نبود.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
گنج بخشی
بخشیدن گنج، سخاوت جوانمردی
تصویری از گنج بخشی
تصویر گنج بخشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گنج بخش
تصویر گنج بخش
آنکه گنج ببخشد
فرهنگ فارسی عمید
(گُ نَهْ بَ)
بخشودن گنه. آمرزندگی. عفو
لغت نامه دهخدا
(چَ)
کنایه از جوانمرد و بسیار بخش. (آنندراج از بهار عجم). سخی. کریم. مسرف. خراج. (ناظم الاطباء). آنکه گنج می بخشد:
از آن عادت شریف از آن دست گنج بخش
از آن رای تیزبین از آن گرز گاوسار.
فرخی.
خنیده به کلک و ستوده به تیر
بدین گنج بخش و بدان شهرگیر.
اسدی.
آن شاه گنج بخش که از بیم جود او
در کوه زر و سیم طبیعت نهان کند.
مسعودسعد.
گر ز کف گنج بخشش سایه افتد بر زمین
در زمین افتد ز بذل گنج قارون اهتزاز.
سوزنی.
گنج بخشا یک دو حرف از مدح تو
بر سه گنج شایگان خواهم گزید.
خاقانی.
چو شمشیر گیرد بود چون درخش
چو می بر کف آرد شود گنج بخش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ)
در گذشت از گناه. عفو
لغت نامه دهخدا
(چَ بَ)
گنه بخش. آمرزنده. غفار:
گنه بخشا و عفواندوز می باش
به خوشخویی چو روشن روز می باش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ)
نام ایلی از ایلات بلوچستان که 100 خانوارند و مساکن آنها سردسیر حیدرآباد، نعمت آباد و کمال آباد، و گرمسیر جیرفت رودبار است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 93)
لغت نامه دهخدا
(چُ غُ دَ)
آمرزنده. غفار. غفور. گنه بخشای:
توانا و دانا به هر بودنی
گنه بخش بسیاربخشودنی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
کسی که گنج بخشد: آن شاه گنج بخش که از بیم جود او در کوه زر و سیم طبیعت نهان کند. (مسعود سعد)، سخاوتمند سخی جوانمرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج بخشی
تصویر تاج بخشی
عمل تاج بخش اعطای تاج، بزرگی جلال پادشاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه بخشا
تصویر گنه بخشا
گناه بخشی. بخشایش گناه عفو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنج بانی
تصویر گنج بانی
نگاهبانی گنج، خداوند گنج بودن
فرهنگ لغت هوشیار
گناه بخش: توانا و دانا به هر بودنی گنه بخش بسیار بخشودنی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار